خاطره سازی ممنوع

ساخت وبلاگ
هوالمحبوب وسط گریه‌های امشب پنل رو باز کردم که بنویسم نشد. هرچی زور زدم که بشه، نشد. جلسه پونزدهم بود و پنج جلسه تا پایان دوره مونده. می‌خوام بزنم زیر میز و دیگه ادامه ندم. یا کلاس رو برم و دیگه ارائه ندم. از خفت کشیدن خسته‌ام. از واو خفیفی که نمی‌دونم از کجا سر و کله‌اش پیدا می‌شه خسته‌ام.  امروز سی و پنج سال و سه ماه و سیزده روزه‌ام و اینجا سه هزار و پانزده روزه است و عمیقا دلم می‌خواهد سی و پنج سال و سه ماه و چهارده‌ روزگی خودم و سه هزار و شانزده روزگی وبلاگم را نبینم. خاطره سازی ممنوع...
ما را در سایت خاطره سازی ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6zemzemehayetanhayea بازدید : 51 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1402 ساعت: 0:33

هوالمحبوب  یکی از مخاطب‌ها توی پست قبلی بخشی از متن را هایلایت کرده بود و نوشته یود منم همین طور. جمله این بود: «هنوز هم حرف‌های بسیاری در درونم دفن می‌شود. چون کسی نیست که با کیفیتی که او می‌شنید، بشنود.» امروز صبح که کامنتش را خواندم به این فکر کردم که همیشه من بودم که به این مصاحبت خاص نیازمند بودم. این رابطه برای من شبیه استخوان سبک کردن بود. ولی برای او؟ چیز بی‌ارزشی که می‌شد نباشد. که همیشه سر بزنگاه نبودنش را به بودنش ترجیح داده بود. که همیشه حالتی از بی‌اهمیتی در کلام و رفتارش بود که اطمینان می‌داد که برایش مهم نیستی. بودنش صرفا برای خاطر تو بود. که او در خلوص و خلوت و تنهایی به مراتب حال خوش‌تری دارد. اینهمه سال از خدا عمر گرفتم و هرگز و هرگز در کنار هیچ آدمی آنقدر که با او، راحت و خالص بودم، حس امنیت نکردم. اما هیچ گاه آدمی نبودم که او چنین حسی کنارم داشته باشد. هیچ گاه برای هیچ آدمی محبوب و مطلوب نبودم که بودنم را به نبودنم ارجح بداند. این به معنای ضعفی در من نیست. که من آدمی هستم به کمال رسیده، رشد یافته و به غایت خواستنی.این ضعف معاشرانم بوده که توان تحمل آدمی خالص و مهربان را نداشتند. باری نوشتن این سطور صرفا جهت تکاندن بار خاطرات بود و هیچ. دلتنگی بهانۀ اغلب نوشته‌های من در این دفتر مجازی است. ابایی ندارم از گفتنش. دلتنگم و امروز هفتم شهریور است. خاطره سازی ممنوع...
ما را در سایت خاطره سازی ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6zemzemehayetanhayea بازدید : 50 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1402 ساعت: 15:47